بازدید امروز : 528
بازدید دیروز : 141
چند سئوال در مورد مبحث ازدواج دارم که لطفا تمام آن را به طور کامل و مفصل شرح دهید:
الف. نقش ازدواج در رسیدن به عرفان و شناخت خداوند و چگونگی آ ن؟
ب. نقش ازدواج در رسیدن به رضای خداوند و عاقبت به خیر از دنیا رفتن و چگونگی آن؟
ج. نقش از دواج در تقویت ایمان و تقوا و با ایمان از دنیا رفتن و چگونگی آن؟
د. آیا علما و زهاد در زمان مجردی توانستن به این مقامات برسند یا در زمان متاهلی؟ و این که چگونه ازدواج در آنها تاثیر گذاشت؟
د- ازدواج در احادیث و روایت و جایگاه در نزد خداوند و فرشتگان و این که سرگذشت پس از مرگ فرد مجرد و متاهل چگونه است؟
ازدواج، تاریخچهاى به قدمت پیدایش انسانها در کره زمین دارد و در تمام مکاتب و ادیان مطرح است اما هیچ مکتبى به اندازه اسلام براى این موضوع اهمیت قایل نبوده است. لذارسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ما بنی بناء فی الاسلام احب الی الله عز و جل من التزویج»؛ «هیچ بنایی در اسلام محبوبتر از ازدواج، نزد خداوند بنا نشده است»: (وسائل الشیعه، ج 14، ص3). در واقع هر ملتی در دین و آیین خود به نوعی از آن بهرهمند است. دین اسلام بیش از همه بر آن تأکید دارد و برای آن آثار و فواید مهمی بیان کرده است که در ضمن پاسخ به سوالات شما به آنها اشاره خواهد شد.
جواب سوالها
* ازدواج در احادیث و روایت و جایگاه در نزد خداوند و فرشتگان و این که سرگذشت پس از مرگ فرد مجرد و متاهل چگونه است؟
ارزش و اهمیت ازدواج از نظر روایات
عَنِ النَّبِیِّ(صلى الله علیه وآله وسلم) قالَ: یُفْتَحُ أَبْوابُ السَّماءِ فى أَرْبَعَةِ مَواضِعَ: عِنْدَ نُزُولِ الْمَطَرِ وَ عِنْدَ نَظَرِ الْوَلَدِ فى وَجْهِ الْوالِدِ وَ عِنْدَ فَتْحِ بابِ الْکَعْبَةِ وَ عِنْدَ النِّکاح(ازدواج در اسلام/17.به نقل از نظام خانواده در اسلام شیخ حسین انصاریان ص 40)
از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) است که فرمود: در چهار موقع عنایت ورحمت حق متوجه انسان مى شود:
به وقت باریدن باران، به هنگام نظر کردن فرزند به صورت پدر، از باب مهر و محبت، در آن زمان که در خانه کعبه باز مى شود، و آن وقت که عقد و پیمان ازدواج بسته شده، و دو نفر با یکدیگر جهت زندگى جدید، وارد عرصه نکاح مى شوند.
قالَ النَّبِیُّ(صلى الله علیه وآله وسلم): تَزَوَّجُوا وَ زَوِّجُوا الاَْیِّمَ فَمِنْ حَظِّ امْرِء مُسْلِم إِنْفاقُ قیمَةِ أَیِّمِهِ وَ ما مِنْ شَىْء أَحَبَّ إِلَى اللّهِ مِنْ بَیْت یُعْمَرُ فِى الاِْسلامِ بِالنِّکاحِ.( همان مدرک/7 به نقل از نظام خانواده در اسلام شیخ حسین انصاریان ص41)
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: ازدواج کنید، و پسران و دختران مجرّد را همسر دهید، نشانه نیک بختى مسلمان این است که مخارج شوهر کردن زنى را به عهده بگیرد. چیزى نزد حضرت حق محبوبتر از خانه اى که در اسلام به سبب نکاح آباد شود نیست.
قالَ النَّبِیُّ(صلى الله علیه وآله وسلم): زَوِّجُوا أَیاماکُمْ فَإِنَّ اللّهَ یُحْسِنُ لَهُمْ فى أَخْلاقِهِمْ وَ یُوسِعُ لَهُمْ فى أَرْزاقِهِمْ وَ یَزیدُهُمْ فى مُرُوّاتِهِمْ(همان مدرک/8.)
نبى اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: مردان مجرد و عزب خود را زن دهید، تا حضرت حق اخلاقشان را نیکو، و روزیشان را فراخ و گشاده، و جوانمردیشان رازیاد کند.
قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): النِّکاحُ سُنَّتى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتى فَلَیسَ مِنّى(بحار، ج 103، ص 220) رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: ازدواج روش من است، هر کس از راه و روش من روى بگرداند از من نیست.
قالَ النَّبِیُّ(صلى الله علیه وآله وسلم): مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دینِهِ، فَلْیَتَّقِ اللّهَ فِی النِّصْفِ الْباقی(بحار، ج 103، ص 219)رسول حق(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر کس ازدواج کند، نیمى از دینش را بازیافته نسبت به نیم دیگر تقواى الهى را رعایت کند.
عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ(علیه السلام) قالَ: جاءَ رَجُلٌ إِلى أَبى فَقالَ لَهُ: هَلْ لَکَ مِنْ زَوْجَة قالَ: لا فَقالَ أَبی: ما أُحِبَّ أَنَّ لِىَ الدُّنْیا وَ ما فیها وَ أَنّى بِتُّ لَیْلَةً وَلَیْسَتْ لِىَ زَوْجَةٌ(وسائل، ج 14، ص 7.) حضرت صادق(علیه السلام) مى فرماید: مردى نزد پدرم حضرت باقر آمد، فرمود همسر دارى؟ عرضه داشت ندارم، پدرم به او گفت دوست ندارم دنیا و آنچه در آن است از من باشد و یک شب را بدون همسر به سر برم، آنگاه پدرم گفتارش را ادامه داد و فرمود: الرَّکْعَتانِ یُصَلّیهِما رَجُلٌ مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ رَجُل أَعْزْبَ یَقُومُ لَیْلَهُ وَ یَصُومُ نَهارَهُ. دو رکعت نمازى که مرد همسردار مى خواند، بهتر است از قیام شب مرد عزب به عبادت و روزه گرفتنش در روز!!
آنگاه پدرم هفت دینار به آن مرد داد و فرمود با این پول وسائل ازدواجت را فراهم کن، که رسول حق(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: إِتَّخِذُوا الاَْهْلَ فَإِنَّهُ أرْزَقُ لَکُمْ.
همسر انتخاب کنید که باعث وسعت رزق است.
قالَ رَسُولُ اللِّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم):یامَعْشَرَ الشَّبابِ مَنِ اسْتَطاعَ مِنْکُمُ الْباهَ فَلْیَتَزَوَّجْ فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَ أَحْصَنُ لِلْفَرْجِ(ازدواج در اسلام/14. به نقل از نظام خانواده در اسلام شیخ حسین انصاریان ص42) رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: جوانها هر کدام از شما را قدرت است ازدواج کند، تا دیدگانتان کمتر زنان را دنبال کند، و دامنتان پاک بماند.
وَقالَ(صلى الله علیه وآله وسلم) ما مِنْ بِناء فِی الاِْسْلامِ أَحَبِّ إِلى اللِّهِ مِنَ التَزْویجِ(بحار، ج 103، ص 222.)و آن حضرت فرمود: هیچ بنائى در اسلام نزد خداوند محبوبتر از ازدواج نیست.
وَ قالَ(صلى الله علیه وآله وسلم) مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أُعْطِیَ نِصفَ السَّعادَةِ(مستدرک الوسائل، ابواب مقدمات، باب اوّل. )و نیز رسول خدا فرمود: هر کس ازدواج کند نیمى از سعادت را به دست آورده.
قالَ النِّبِىُ(صلى الله علیه وآله وسلم): ما مِنْ شابٍّ تَزَوَّجَ فی حَداثَةِ سِنِّهِ إِلاّ عَجَّ الشَّیْطانُ یا وَیْلَهُ یا وَیْلَهُ عَصَمَ مِنّی ثُلُثَىْ دینِهِ فَلْیَتَّقِ اللّهَ الْعَبْدُ فِی الثُّلُثِ الْباقی(بحار، ج 103، ص 221) رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر کس که در اوائل جوانى ازدواج کند، شیطان فریاد زند: فریاد از او، فریاد از او، دو سوّم دینش را از دستبرد من نگاه داشت، پس باید عبد خدا در نگهدارى یک سوم دیگرش، جانب تقوا را رعایت کند
سرگذشت پس از مرگ فرد مجرد و متاهل چگونه است؟
الف- مجردین
قالَ النَّبِىُّ(صلى الله علیه وآله وسلم): أَکْثَرُ أَهْلِ النّارِ الْعُزّابُ(ازدواج در اسلام/26. به نقل از نظام خانواده در اسلام شیخ حسین انصاریان ص 65)
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: اکثر اهل آتش در قیامت آنانى هستند که از ازدواج و تشکیل خانواده امتناع کردند.
و نیز آن حضرت فرمود شِرارُ مَوْتاکُمُ الْعُزّابُ (بحار، ج 100، ص 220 ـ 221.) بدترین اموات شما عزبها(مجردها) هستند.
لَوْ خَرَجَ الْعُزّابُ مِنْ مَوْتاکُمْ إِلِى الدُّنْیا لَتَزَوَّجُوا(ازدواج در اسلام، ص 27. به نقل از نظام خانواده در اسلام شیخ حسین انصاریان ص 66)
اگر آنان که عزب مردند به دنیا برگردند، حتماً ازدواج خواهند کرد.
ب- متاهلین
-امـام صـادق (ع ): ام سـلـمـه از رسول خدا(ص ) درباره فضیلت خدمت کردن زنان به شوهرانشان پرسید , آن حضرت فرمود : هر زنى که در خانه شوهر خود به قصد مرتب کردن آن , چیزى را جابه جا کند خداوند به او نظر افکند و هر که خداوند به او نظر کند عذابش ندهد.(میران الحکمه ج5 حدیث 8076)
ـ پیامبر خدا(ص ) : هر زنى که هفت روز شوهرش را خدمت کند , خداوند هفت در دوزخ رابه روى او ببندد و هشت در بهشت را به رویش بگشاید , تا از هر در که خواهد وارد شود وفرمود : هیچ زنى نیست که جرعه اى آب به شوهرش بنوشاند مگر آن که این عمل او برایش بهتر از یک سال باشد که روزهایش را روزه بگیرد و شبهایش را به عبادت سپرى کند.( میران الحکمه ج5 حدیث8075)
-حضرت علی علیه السلام می فرماید : روزی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم وارد خانه ی ما شد در حالی که فاطمه کنار سینی نشسته بود و من عدس پاک می کردم حضرت خطاب به من فرمود : یا ابالحسن ! گفتم : لبیک یا رسول الله . فرمود از من بشنو و من چیزی جز فرمایش پروردگارم نمی گویم . هر مردی در خانه به همسرش کمک کند برای او به تعداد موهای بدنش خداوند عبادت یک سال که روزهایش را روزه گرفته باشد و شبهایش را به زنده داری گذرانده باشد حساب می کند و برای او از ثواب ، ثواب صبر کنندگان را عطا می فرماید – صابرینی مثل – داوود نبی و یعقوب و عیسی .
یا علی ! هر کس در خانه در خدمت عیالش باشد و روی برنگرداند خداوند اسم او را در دفتر شهداء می نویسد و برای او هر شبانه روزش ثواب هزار شهید را می نویسد . برای هر قدمی که در – این خدمت – بر می دارد ثواب حج و عمره نوشته می شود . و به تعداد رگهای بدنش شهری در بهشت عطا فرماید .
یا علی ! ساعتی در خانه در خدمت عیال بودن از هزار سال عبادت و هزار حج و عمره بهتر است و بهتر از آزاد کردن هزار بنده و هزار جنگ و عیادت هزار مریض و هزار جمعه و حضور در هزار تشییع جنازه و سیر کردن هزار گرسنه و پوشاندن هزار عریان – بی لباس – هزار سواره نظامی که به راه خدا می روند است .
و به حال او بهتر است از دادن هزار دینار که آن دینارها را به فقیران تهی دست بدهد . و بهتر است از خواندن تمام تورات و انجیل و زبور و فرقان – فرآن – و آزاد سازی هزار اسیر که اسیر شده اند . و بهتر از هزار قربانی که همه را به نیازمندان داده باشند . و تا از دنیا نرفته جایگاهش را در بهشت می بیند .
یا علی ! هر کس از خدمت به عیالش سربازنزند پس آن – خدمت - کفاره ی گناهان کبیره ی او محسوب می شود و موجب خاموشی غضب پروردگار و مهریه ی حوران بهشتی است . و بر حسنات و درجات او اضافه می گردد .
یا علی ! به خانواده خدمت نمی کند مگر صدیقان و شهیدان یا مردهایی که خدا به آنها خیر دنیا و آخرت را خواسته باشد . بحار – ج104- ص 132 – روایت 1 – باب 6
امام سجاد (ع) فرمود « من زوّج لله و وصل الرحم توجه الله بتاج الملک یوم القیامه » « کسی که به خاطر خدا و انجام «صله رحم» به ازدواج روی می آورد خدا،تاج شخصیت و بزرگی را در قیامت برای او منظور می دارد». )مشکاه الانوار : ص 166(
** نقش از دواج در تقویت ایمان و تقوا و با ایمان از دنیا رفتن و چگونگی آن؟
. نقش ازدواج در رسیدن به رضای خداوند و عاقبت به خیر از دنیا رفتن و چگونگی آن؟
1) نقش از دواج در تقویت ایمان و تقوا
هدف کلی زندگی انسان قرب به خداوند است. کمال انسان هم در همین قرب و نزدیکی است. ازدواج از نظر اسلام امری مقدس و مستحب است و هدف کلی از آن و تشکیل زندگی نیز در همین راستا است. قرآن کریم نوید می دهد که با ازدواج زوجین به آرامش دست می یابند. «من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و...» (روم، 21)، «از نشانههای خدا این است که از جنس خودتان برای شما همسرانی را آفرید تا در کنار آنها آرامش بیابید.» این آرامش از اینجا ناشی میشود که این دو جنس مکمل یکدیگر و مایهی شکوفایی و نشاط و پرورش یکدیگر میباشند. (تفسیر نمونه: ج16، ص391) همچنین آرامش هم یکی از نیازهای انسان برای حرکت در مسیر تقرب به خداوند است. معیار ازدواج و انتخاب همسر هم برای یک فرد مومن و کسی که هدف اش همان هدف اصلی دین و زندگی است، ایمان است، یعنی کسی باشد که در مسیر قرب الی الله باشد و با ازدواج به همسر خود در این مسیر آرامش بدهد و کمک نماید.
اگر کسی با این معیار همسر خود را انتخاب کند، ازدواج نه تنها مانع تکامل نیست، بلکه خود عاملی برای پیشرفت معنوی و حرکت سریع تر در مسیر حقیقی کمال و زندگی است، ولی اگر انسان خدای ناخواسته درست و با معیار انتخاب نکند و کسی را برگزیند که با او در مسیر کلی و اصلی زندگی تفاوت و اختلاف اساسی دارد، این کار می تواند مانعی برای راه خدا و کمال محسوب می شود.
در هر صورت باید توجه داشته باشیم که قوی ترین نیازهای پایه انسان، نیازهای فیزیولوژیک است و یکی از قوی ترین این نیازها، نیاز جنسی است. این نیاز، بیشترین عامل سوق دادن انسان به طرف گناه است و به عنوان یک فاکتور بسیار مهم در درون انسان عمل می کند که نمی توان از آن به سادگی گذشت، ولی یکی از ابزارهای مهم برای مقابله با این نیاز فیزیولوژیک ازدواج است،که سکوی کمال می باشد.
البته خود ازدواج کمال نیست، ولی زمینه کمال انسان را فراهم می آورد. سخن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که فرموده: هر گاه کسی ازدواج کند، نصف دین را کامل کرده است و برای (حفظ) نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند. (منتخب میزان الحکمة 2776 و کنز العمال 44403) بدین معنا نیست که ازدواج تکویناً مساوی نصف دین است. بلکه با ازدواج، اسباب بدست آوردن نیمی از دین که توسط این نیاز زیستی تهدید می شد، فراهم شده است.
اگراین نیاز به مسیر اصلی خود هدایت شود، حقیقتاً شرایط برای بسیاری گناهان فراهم نمی شود و شخص با برآورده شدن این نیاز به آرامش روانی می رسد
با ارضای این غریزه، برخی موانع عاطفی و روانی در مسیر انسان برداشته شده و طی مسیر هموار می گردد و صد البته که همه از این شرایطِ مهیا، استفاده نبرند و در یک نقطه، درجا زده و یا پسرفت داشته باشند.
البته گاهی مشاهده می کنیم که برخی افراد با ازدواج در مسیر تقوا و قرب الهی قرار نمی گیرند که هیچ دچار غفلت بیشتری نیز می گردند و انحرافات تازه تری برایشان ایجاد می شود. در این زمینه باید توجه کنیم که عوامل بسیاری ممکن است باعث این عقب گرد باشد مانند تأثیر دوستان جدید یا انتخاب همسر نامناسب و فاسد، نداشتن برنامه دینی خاصی در شرایط جدید، تأثیر محیط، خصوصاً محیط های جدید مانند بستگان همسر، بیش از حد دنبال مادیات رفتن در اثر چشم و هم چشمی یا به علل دیگر، غرق شدن در سختی ها و فرصت فکر برای خود باقی نگذاشتن و... .
ازدواج مومن با مومن چیزی جز در کنار هم قرار گرفتن یک زوج در جهت کمال نیست و امکان ندارد انسان را تنزل دهد. اگر تحقیق مختصری انجام دهید یقیناً به این نتیجه می رسید که اشکال کم شدن دین در این افراد به مسائل دیگر برمی گردد نه ازدواج.
در واقع کسانی که با ازدواج در پیشرفت معنوی آنان تغییری حاصل نمی شود، عیب متوجه خود آنان است نه ازدواج. این افراد مانند شخصی هستند که تمامی امکانات ورزشی برای او فراهم است اما ورزش نمی کند. ایراد به خود او برمی گردد. در مورد ازدواج هم اسباب و مقتضیات برای کامل کردن نیمی از دین آماده شده است.
ـ پیامبر خدا(ص ) : هر جوانى که در دوره جوانى خود ازدواج کند , شیطانش فریاد برآوردکه : واى براو! دین خود رااز (گزند) من حفظ کرد.( میران الحکمه ج5 حدیث 8003)
ـ هـیـچ جوانى نیست که در دوره جوانى خود ازدواج کند , مگر آن که شیطان او فریاد برآوردکه : واى بـر او , واى براو! دو سوم دینش را از (گزند) من حفظ کرد بنابراین , بنده باید براى حفظ یک سوم دیگر , تقواى خدا در پیش گیرد.( میران الحکمه ج5 حدیث 8004)
2- نقش ازدواج در با ایمان و عاقبت به خیر از دنیا رفتن و چگونگی آن:
همانطور که اشاره شد اگر انتخاب همسر و سایر برنامه ها با موازین اسلامی و با اعتدال صورت گیرد نه تنها موجب کمال و نصف دین است بلکه زمینه را برای بدست آوردن نیم دیگر دین نیز آماده تر می کند. با ازدواج می توان محیط معنوی مناسبی برای سیر به سوی معبود حقیقی فراهم آورد که این خود در با ایمان از دنیا رفتن تاثیر دارد همانطوری که چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند:
«هرکس که دوست دارد عاقبتبخیر بوده و با ایمان کامل و با دلی پاک از دنیا برود، حتما باید متاهل باشد»(وسائل الشیعه، ج20، ابواب مقدماتالنکاح، باب 1، ح15)
ـ پیامبر خدا(ص ) : هر که دوست دارد که پاک و پاکیزه خدا را دیدار کند , با همراه داشتن همسرى به دیدارش رود.( میران الحکمه ج5 حدیث 7994)
3- نقش ازدواج در رسیدن به رضای خداوند:
مطابق آیات قرآن کریم و روایات معصومین(ع)، جلب رضایت الهی و تقرب به حضرت احدیت، هدف نهایی خلقت انسان است و اساساً عبادت و اطاعت خدا، به منظور جلب رضایت الهی است، همچنان که مولای متقیان علی(ع) می فرماید:
«رضی الله سبحانه مقرون بطاعته؛ خشنودی خدای سبحان، همراه و مقرون به طاعت اوست.» (همان 1: 475) کسی که در دنیا همت و تلاش خویش را در جهت کسب خشنودی خداوند مصروف دارد، در روز قیامت نیز از مواهب و رضوان الهی بهره مند خواهد شد:
«و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی؛ آنان که از خدا ترسیدند و پیروی از هوای نفس ننمودند، بهشت جای آنهاست.» (نازعات:40و41) اما کسی که بدون توجه به رضایت الهی، تأمین خواهشهای نفسانی و زودگذر دنیوی را، منتهای همت خود قرار داده، بی شک در روز قیامت مشمول غضب الهی خواهد بود: «فاما من طغی و آثر الحیوه الدنیا فان الجحیم هی الماوی؛ هر کس که سرکشی کرد و زندگی دنیا را برگزید جهنم جایگاه او است.» (همان:37تا39(
بنا براین جلب رضایت الهی و تقرب به حضرت احدیت، هدف نهایی خلقت انسان است و آنچه مه میتواند رضایت الهی را کسب کند دوری از هوای نفس و تقواست، چنانکه حضرت علی(ع) می فرمایند: «ان الله تعالی اوصاکم بالتقوی و جعلها رضاه من خلقه فاتقوا الله الذی انتم بعینه و نواصیکم بیده؛ به راستی که خدای تعالی شما را به تقوا سفارش فرموده و آن را سبب رضا و خشنودی خود از خلق قرار داده ، بپرهیزید از خدایی که شما منظور نظر او بوده و زمام اختیار شما به دست اوست.» (غررالحکم2: 564)
در بیان دیگری حضرت تقوا را منتهای رضایت خداوند بیان می دارند: «ان التقوی منتهی رضی الله من عباده5؛ به راستی که تقوا آخرین حد رضایت الهی از بندگانش می باشد.» (همان: 565)
با توجه به روایات فوق، شایسته و بایسته است که انسان تمام همت خود را صرف جلب رضایت الهی کند و بدیهی است که رضایت خداوند در رعایت تقوا و دوری از هوای نفس است. و همانطور که اشاره شد ازدواج مهمترین زمینه ساز تقوی می باشد.
همچنین خود ازدواج از اعمالی است که مورد رضایت و باعث خشنودی خداوند می باشد که ـ امـام صـادق (ع ) فرمود: هـر که عزبى را زن دهد ,از جمله کسانى است که خداوند در روز قیامت به او نظر مى افکند. (میران الحکمه ج5 حدیث8025)
قال الامام الصادق علیه السلام: ان الله یحب البیت الذی هو العرس.
امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند خانهای را که در آن عروسی انجام گرفته، دوست میدارد.
وسائل الشیعه، ج 22، ص7
*** نقش ازدواج در رسیدن به عرفان و شناخت خداوند و چگونگی آ ن؟
برآیند کلى شناخت انسان نسبت به خداوند سبحان دوگونه است:
1) شناخت حصولى: که مقصود از آن شناخت از را عقل، تفکر، اندیشه، استدلال و برهان است.
2) شناخت حضورى، که خود دوگونه است: یکم، درک فطرى یا خداشناسى فطرى که یک علم حضورى غیراکتسابى در نهاد انسان و بیرون از محدوده اختیار اوست. این شناخت فطرى - که در قلمرو اخلاق قرار نمىگیرد - در بیشتر انسانها، تنها استعداد و مایهاى است که آدمى با تلاش خود مىتواند آن را از استعداد به فعلیت، و از حالت ابهام، به مرحله درک حضورى آگاهانه برساند. دوّم، علم حضورى اکتسابى که یک علم حضورى روشن و آگاهانه است و آدمى با تلاش و پس از پیمودن مراحل تکامل، این شایستگى را مىیابد که خداوند آن را به او افاضه نماید. این نوع معرفت، داراى مراتب گوناگون شدید و ضعیف است که آخرین مرحله آن، همان هدف نهایى آفرینش و بالاترین مرتبه کمال انسانى مىباشد. هر چند دریافت این معرفت حضورى، مانند گونه قبل مستقیماً در اختیار آدمى نیست، اما مقدمات دستیابى به آن از افعال اختیارى است. در حقیقت، افاضه این کمال معرفت به خداوند - پاداشِ بخشى از افعال اختیارى انسان است که به صورت تام و کامل در آخرت به او داده مىشود؛ گرچه مراتب دیگرى از این معرفت حضورى براى برخى از اولیاى خدا در این دنیا فراهم مىآید. بر این اساس با شناخت نفس یا روح، یا حقیقت خود و توجه به این امر که اصل ما یعنى روح ما چه بوده، چه گشته و چه مىتواند باشد و آگاهى از چگونگى تهذیب نفس و طریق سلوک و راه حصول کمال، مىتوانید خداوند را با علم حضورى اکتسابى بیشتر، بهتر و عمیقتر بشناسید. در واقع، معرفت نفس که پلى براى معرفت خداوند است، همان سلوک عملى و شرعى است، بنابراین، امرى که انسان را به شهود وجه حق مىرساند، شناخت حقیقت خود و حرکت به سوى مقام اصلى خود است و این، جز با تحصیل تقوا میسر نخواهد بود.
با توجه به اینکه ما ازدواج را زمینه ساز تقوی بیان کردیم می توان نقش ازدواج را در رسیدن به عرفان و شناخت به خدا (از طریق علم حضورى اکتسابى) از مهمترین زمینه سازها دانست.
آیا علما و زهاد در زمان مجردی توانستن به این مقامات برسند یا در زمان متاهلی؟ و این که چگونه ازدواج در آنها تاثیر گذاشت؟
مرحوم فیض کاشانی در مقام توصیه به سالکان میفرماید( به ازدواج روی آورید ، زیرا آغاز سلوک، غالبا با مرحله جوانی ، شور و طغیان جنسی هم زمان است وزمینه انحراف سالک نیز منتفی نیست.از این رو، برای اینکه سالک از نظر تضمین و تامین داشته باشد، باید ازدواج کند.(المحجه البیضاء- ج3 ص 76 وج5 ص180 به نقل از آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن(فیض کاشانی) ج5 محمد بهشتی) مثلا امام خمینی(ره) که به عنوان یکی از عارفان و سالکان کامل به شمار می آمدند در اوج جوانی یعنی 29 سالگی ازدواج کردند.
علاوه بر اینکه ازدواج می تواند در اوج جوانی عارف و سالک را از شور و طغیان جنسی حفظ کند، یک نوع پختگی در او ایجاد میکند که در هیچ ریاضتی نمی تواند متضمن آن باشد. لذا استاد شهید مطهری میفرماید: «یک خصائص اخلاقی هست که انسان جز در مکتب تشکیل خانواده نمیتواند آنها را کسب کند. تشکیل خانواده یعنی یک نوع علاقمند شدن به سرنوشت دیگران...، اخلاقیون و ریاضتکشها که این دوران را نگذراندهاند، تا آخر عمر یک نوع «خامی» و یک نوع «بچّگی» در آنها وجود داشته است. و یکی از علل این که در اسلام ازدواج یک امر مقدس و یک عبادت تلقّی شده همین است.( مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، صدرا، 1367، ص 251 ـ 252)
همچنین دربارة نقش تربیتی ازدواج میفرماید: «یک پختگی هست که این پختگی جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمیشود، در مدرسه پیدا نمیشود، در جهاد نفس پیدا نمیشود،در نماز شب پیدا نمیشود، این را فقط در همین جا (ازدواج و تشکیل خانواده) باید به دست آورد.( همان، ص 398)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید